یونس امره عارفیو شاعری انسان دوست است که انسان را فراتر از مذهب میبیند. او میگوید:
بیر کئز(دفعه) گؤنول ییخدینایسه (اگر)
بو قیلدیغین ناماز دئییل
اگر یک بار دل شکستی نمازتقبول نیست. او زاده آزربایجان است شهر خوی که این را ازیک بیت شعرش میتوان نتیجهگرفت:
یئتیشدی فصلی یونسین
ملکدی نسلی یونسین
خویداندیر اصلی یونسین
تاپدوقونا فرماندادیر
گویا او زاده روستای دیزه خوی، فرزند خان آن دهاست. سال تولد یونس 636 هجری است صد سال بزرگتر از حافظ شیراز. او برای تحصیل بهبغداد میرود و تقریبا هم سن سعدی (تولد 610) است. او به عنوان قاضی و فرماندارناللیخان آنادولو میرود. آنجا بود که با تاپدوغ امره آشنا میشود و انقلاب روحی دراو به وقوع میپیوندد. او زندگی مرفه را رها میکند و به خانقاه میپیوندد. سالهافقط در خانقاه هیزم شکنی میکرده. ولی عده ای او را امی و بیسواد و یا لااقل کمسوادمیدانند هرچند باتوجه کتابهایش دور از ذهن مینماید.
نه الیف اوخودوم نه جیم،
وارلیغیندادیر گلهجهگیم،
بیلمیه یوز مین منجّم،
طالعیماولدوزدان گلیر!
از سرودههایش معلوم است که یونس امره به فلسفه و منطق و عرفان و کلام تسلط داشته
دؤرد کتابین معناسین،
اوخودوم حاصل ائتدیم.
عشقه گلینجک گؤردوم
بیراوزون هجا ایمیش
منیم کیمی مجرم قول،
بیر داها ایستیه بول.
دیلیمده علم اصول
دیلگیمی دنیا سئور!
یونس امره اولین شاعریاست که به زبان معاصر اوغوزهای آناتولی و آزربایجان که در آن زمان فرق زیادی نداشتشعر میسراید. برخلاف دیگر عرفای آن زمان مثلا مولانا او تصمیم میگیرد افکارش رابه زبان مردمی بگوید که نه فارسی میدانستند و نه عربی. یونس امره در آزربایجان حتی در زادگاهش خوی در بین ادبیاتچیها! کاملاناشناخته است هرچند آشیخها او را خوب میشناسند. آشیغی میگفت موسیقی "خویامراهیسی هاواسی" مربوط به یونس امره است. برعکس در شمال آزربایجان و ترکیهاو را معمار زبان تورکی معاصر آزربایجان و تورکیه همانند سعدی برای پارسیان میدانند.هرکس موسیقی اصیل ترکیه گوش دهد به کرات نام یونس اره به گوشش میخورد. قبل از یونسامره شاعری به نام حسن اوغلو بوده که به زبان ترکی معاصر آزربایجان و تورکیه میسرودهکه متاسفانه به جز چند غزل و قصیده کوتاه چیزی در دست نیست. پایه اشعار یونس امره ادبیاتغنی شفاهی تورکان اوغوز و اوزانها (آشیخها) قرار دارد. هرچند یونس امره به فارسی وعربی که آن زمان به ترتیب زبان بزم و زبان علم بود مسلط بوده ولی اشعار کمی به ایندو زبان دارد. افکار او خیلی شبیه بوداست. او اعتقاد به جهان کروی داشت تا خطی.یعنی اعتقاد داشت روح میتواند دوباره در انسانهای دیگر حلول کند به قول خودش دونْبادونْ». او هرگز سوارچارپایی نمیشد و همیشهپیاده میرفت. ]شاید حیوانها را هم صاحب روح میدانست[.
یونس امره افکار حاج بکتاشولی، اخی ائورن، تاپدیق امره و گئییکلی حسن ، شیخعطارین و پیر تورکستان» یعنی خواجه احمد یسوی را تبلیغ میکرد وفکر وحدت وجود» را از مولانا جلال الدین رومی به ارث برده بود.
او شیعه دوازده امامی است که هیچ مشکلی باخلفای راشدین ندارد. از زمان صفویان مسلمانان به شدت دوقطبی شدند و ناسزا گفتن بهخلفای راشدین باب شد.
ابوبکر و عمردن اولولاری
علیّ مرتضی عثمان منیمدیر.
حسندیر جسمیم ایچره نور ایمان،
حسین صاحبالعرفان منیمدیر.
کیم آلار بو توپو چوگانیمیزدان
توپ اوران میداندا چوگان منیمدیر
نهایتا اینکه او اعتقاد داشت پادشاهان و سلسله ها یکی پس از دیگری خواهند رفت و چیزیکه خواهد ماند عرفان و حقیقت است. او از ت دوری کرد و اعتقاد داشت عرفان نبایددر ت دخالت کند. ولی سالها بعد عرفان اردبیلی ها و صفویان و قبل از آن عرفانامیر تیمور در ت دخالت کرد و خیلی از اندوخته های عارفان را بر باد داد.
مصیب قنبرزاده
درباره این سایت